Wednesday, 11 May 2011

جهان پس از بن لادن

سنی نیوز: صدای مهیب و دلخراش انفجار برجهای دوقلوی آمریکا در 11 سبتامبر2001م جهان را گیج و منگ کرد. از بخت قضا در همان روز یکی از مفکران بسیار میانهروی جهان عرب به دیدارم آمده بود. بدو گفتم: مثل اینکه "القاعده" کار خودش را کرد!
لبش را زیر دندان گرفته، مشت راستش را محکم کوبید در کف چپش و آهی سرداده گفت: ای کاش کسی در جهان اسلام چنین قدرتی میداشت تا بدینصورت بتواند حق آمریکا را کف دستش بگذارد و فرعون جهان را گوشمالی دهد. این کار سازمانهای اطلاعات آمریکاست که میخواهند بهانهای بیابند برای حمله به افغانستان!
پوزخندی زده گفتم: از کی تا بحال آمریکا در پی بهانه است؟! چه بهانهای لازم بود تا کشورهای عربی را به استعمار گیرد؟ برای ویرانی عراق چه بهانهای میخواست؟ دوست عزیز آمریکا مثل همان گرگی است که بر سر چشمهای به آهویی رعنا برخورد، و خواست لقمه چپش کند، به او گفت: پدر بزرگ پدریت روزی آب را برای پدر بزرگ مادریم گل آلود کرده، و من باید به انتقام او تو را لقمه چپم کنم!
نوشتههای داغ مفکرین آن روزها هرگز نمیتوانست باور کند کسی جرأت پاره کردن بکارت آمریکا را در خانهاش داشته باشد. ( با عرض پوزش: این عبارت نویسندگان سرشناس آن روزهاست).
قاعده دو پایش را در یک کفش کرده بود که: کردم و خوب کردم، انتقام مظلومان را از ظالم گرفتم!
آمریکا هم که با این سیلی محکم بکلی دست و پایش را گم کرده بود، چون شیر زخمی بخود میپیچید و داد و هوار براه انداخته مثل ابرهای کبود تابستان با رعدهای هولناک جهان را تهدید میکرد. موشهای ترسو به سوراخها خزیده بودند، و قاعده هم چون بچههای بازیگوش بدون هیچگونه توجهی به اطرافش جشن و پایکوبی سر داده بود که: من کردم، و خوب کردم، و اگر دست از سر ما برندارید باز هم میکنم!
تنها وقتی رسانههای گروهی آمریکا و سازمان تبلیغاتی آن جنبیدن گرفت و قاعده را مترادف با اسلام معرفی کرد، و پرچم جنگهای صلیبی را بلند کرد، و به حریم هر آنکه خود را مسلمان زاده میدانست تازید و وعدهها و وعیدها سر داد و جهان را بین دو قطب: با منها و دشمنها، تقسیم کرد، لهجه بسیاری از مسلمانان عوض شد، و این حرکت "القاعده" را مذمت کردند.
هر چه بود و نبود، همه ملتهای ستمدیده که شعلههای آتش مکر آمریکا دامن آنها را سوزانده بود، بگونهای با قاعده تعاطف نشان دادند. برخی از باب دوستی با آن، و برخی از باب: دشمن دشمن من دوست من است!
و روزی که آمریکا در پی اشغال افغانستان برآمد، تا موی دماغ چین و چشم سرخی به شوروی و استعمار نوینی برای ایران و پاکستان و غیره گردد، همصدایی با القاعده از مرز دین و مذهب نیز تجاوز کرد.
گرچه بسیاری از روشنفکران اسلامی بسیاری از کارهای منسوب به القاعده را مخالف با قواعد اخلاقی اسلام، و سیاست نظامی آن میدانستند، ولی چه اسلامگرایان جهان عرب و چه ناسیونالیستهای عرب و چه ایران و چین به این حرکت نوپایی که با وجود همه فشارهای جهانی ـ نه تنها آمریکا و غرب ـ توانسته بود در زمانی که همه در مقابل آمریکا کمر خم کرده بودند، به ایستد، و با یک "نه" بزرگ غرور آمریکا را بازیچه مسخره خود سازد به دیده احترام مینگریستند. و 3500 کشته دوقلوهای آمریکا را در مقابل یک ملیون نیم قربانی تهاجم آمریکا به عراق هیچ نمیدیدند!
القاعده توانست طی جنگ نابرابرانه بین عقیده و ایمان و توپ و خمپاره و طغیان بسیاری از مفاهیم را تغییر دهد. صدام با آن همه تجهیزات نتوانسته بود چند صباحی بیش در مقابل نیروهای آمریکا و هم پیمانانش مقاومت کند، و در نتیجه آن روحیه یأس و نا امیدی را به جهان عرب تزریق کرده بود، در حالیکه القاعده در کنار طالبان پابرهنه مفاهیمی چون مرگ و زندگی را از نو تعریف کرد، و هیبت و هول و هراس کابوس مرگ را در چشمان جوانان بسیار بیمحتوا جلوه داد. گر چه این مفاهیم در تنظیم کوچکی که از سوی بسیاری خوارج این امت خوانده میشد رشد میکرد، از طریق رسانههای گروهی و از پشت صحنه تبلیغات سوء غربیها ـ ناخواسته ـ به فضای گسترده جهان میرسید.
رد فعل حرکتهای عدوانی و هجوم ددمنشانه رسانههای غربی به اسلام و قاعده باعث شد کتاب اسلامی پر فروشترین کتابهای سالهای گذشته در جهان غرب شود، و آمار گرایش به اسلام چند برابر گردد.
از طرف دیگر تبلیغات و پیامهای صوتی و تصویری و صدای رعدآسای انفجارهای القاعده پرده از حقیقت جهان غرب و دست نشاندههای آنها در کشورهای اسلامی برکشید و مفاهیمی چون؛ آزادی، کرامت، عزت، شهامت، قیام بر علیه استبداد، مردانگی و مقاومت را به جامعههای اسلامی و کشورهای عربی تزریق میکرد.
به جرأت میتوان گفت انقلابهای اخیر کشورهای عربی چون؛ تونس و مصر و لیبی و اردن و سوریه و یمن وغیره پژواکی است از صدای آزادی خواهی و مقاومت در برابر ظلم و ستم و روح استعمار ستیزی که قاعده و طالبان در کوههای افغانستان سر دادهاند.
شکی نیست انقلابهای مخملی تونس و مصر در ابتدای کار توانسته بود تا حدود زیادی از درخشش شیوه مسلحانه القاعده بکاهد، ولی غرب و دست نشاندههای آن چون دریافتند قلعههای پوشالی آنها در جهان اسلام در حال سقوط است، سوار بر مکر و حیله خود به داد مهرههایی چون علی عبدالله صالح یمنی و قذافی لیبی و بشار سوری رسیدند تا به هر قیمتی شده خود را نگه دارند و مانع گسترش انقلابها به کشورهای دیگر شوند، و به مردم آزادی خواه درسی دهند تا کسی خواب آزادی را در کشورهای دیگر نبیند!
این سیاستهای غربی و حکام دست نشانده آن باعث شد چهره انقلابهای مخملی عوض شود و بوی بارود در فضا برپیچد، و شیوه برخورد القاعده بار دگر درمان درد گردد! و اگر حکومتهایی چون مصر و سوریه از اخوان المسلمین به عنوان مترسکی برای ترساندن غرب استفاده میکردند، حکومتهای یمن و لیبی قاعده را مترسک قرار داده بودند، و قذافی در لیبی راه را برای درگرفتن جنگهای داخلی و رشد تفکر القاعده فراهم نمود!
اخیرا بن لادن به آرزوی خود رسید. او تمام عمرش آرزو داشت با تیری که هرگز برای خدا سجده نکرده روحش را به پروردگارش تسلیم کند.
آرزوی بن لادن، آرزوی اوباما را نیز برآورده کرد تا خودش را رستم سیاه زالوی آمریکا جای زند و هم برای انتخابات آینده ماهیچههایش را به نمایش گذارد، و هم سیناریویی برای فرار آبرومندانه نیروهای شکست خوردهاش ـ پس از 5921 کشته و 42673 زخمی بر جای نهاده (البته آمار واقعی باید به مراتب بیش از این باشد) ـ از افغانستان فراهم کند. و هم پاکستان را که گه گداری با چین غزلسرایی میکند را به باتلاق فرو برد!
بخصوص در این برهه از زمان که سفره لیبی بسیار پربارتر است و میتواند با نفت خود شکم سربازان گرسنه آمریکایی را سیر کند، و افکار عمومی جهان هم برایش کف خواهند زد، و جاهلان سوتی هم..
کنار رفتن بن لادن از صحنه تبلیغاتی غرب شاید میدان افغانستان را سردتر و میدانهایی دیگر چون لیبی و یا یمن را گرمتر کند، ولی کمترین لطمهای به روند مقاومت و جهاد بر علیه استعمارگران نخواهد زد، بخصوص که جهان شاهد بود طرفداران اسامه بن لادن نه تنها در فراقش اشکی نریختند بلکه او را "شیر اسلام" و "امیر مؤمنان" و "سالار شهیدان" لقب داده، شهادتش را بیکدیگر تبریک گفته، جشن گرفتند!
جهان غرب و مهرههای دست نشانده آن در شرق، و کشورهای استبدادگر و سردمداران فرعون منش باید دریابند دیو ملت از سماور بیرون جسته و تا ظلم و ستم و چپاول و استبداد در جهان است، مقاومت توده ادامه خواهد داشت. و این مقاومت چه با سینههای برهنه سترگ در برابر توپ و تانگ فرعون، و چه با سنگ ریزه و چه با اسلحههای بسیار ساده طالبان پیروز خواهد شد!